کسی بر حکم بین الناس بگزین
که گویندت نیایی خوبتر زین
سزای مسند است آن پاک طینت
که باشد فضلش افزون از رعیت
دم خصمش نسازد تار و تیره
بلغزش دل نیازد خار و خیره
چو خصمان در برش سازنده حجت
شود تاریک از هر سو محبت
قرین عصمت و پرهیزگاری
شریک حلم و جفت و بردباری
ببین اندر هنرهائی که ورزد
که هر مردی بکار خویش ارزد
نظر کن نیک و کار مزد بشناس
به قدر همتش می داد ازو پاس
ز رنج و سختیش اندازه برگیر
ز هر کارش حسابی تازه برگیر
مده رنج کسی نسبت بغیرش
که هر کس زاید از خود شر و خیرش
برفق آرند از ایشان بی سود
نیاز آید از ایشان دست فرسود
چو زنگه شبه در آیینه کار
فراز آید کند آیینه را تار
شتاب و عجله را از کف گذارد
به آرامی ز هر سو ره سپارد
مکن بهر از رشوت کار را بیع
که این حاصل ندارد در جهان ریع