shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

اثیرالدین ابوالفضل محمد بن طاهر اخسیکتی معروف به اثیر اخسیکتی (زادهٔ سال نامعلوم در اخسیکت، درگذشته به سال ۶۰۹ هجری قمری در خلخال) از شاعران مشهور سدهٔ ششم هجری است. اثیر در شهر اخسیکت زاده شد که در قرن ششم یکی از شهرهای آباد ماوراءالنهر در منطقهٔ فرغانه در شمال رود سیحون بوده‌است. اثیر سخنوری را در همانجا آغاز کرد. با حملهٔ ترکان غز و زوال دولت سنجری و پریشانی خراسان که خود از آن با عنوان «وحشت خراسان» یاد می‌کند، نواحی شرقی ایران را ترک گفت و به نواحی غرب و شمال غرب ایران روی آورد. نخست در همدان به دربار غیاث‌الدین محمد بن ملکشاه سلجوقی (۵۵۵ ه‍.ق) پیوست و سال‌های متمادی او و جمعی از وزیران و امیران دربارش را مدح گفت. در لشکر غیاث‌الدین محمد، با علاءالدین عربشاه (۵۸۴ ه‍.ق) حاکم کُهستان آشنا شد. عربشاه شعر اثیر را پسندید و او را نواخت. اثیر مدت زیادی از عمر خود را به تفاریق در همدان و کُهستان در دستگاه عربشاه بود. اثیر اخسیکتی با شاعران بزرگ همعصر خود همچون خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، رشید وطواط، مجیر بیلقانی و ظهیر فاریابی مراودات و معارضاتی داشته‌است. اثیر بعضی از قصاید خاقانی را جواب گفته و پایه خود را بالاتر شمرده است. همچنین حکایتی در مورد ملاقات این دو شاعر در دست است که کمابیش بوی افسانه دارد. نویسندگان معاصر اثیر، به رقابت میان او و مجیر بیلقانی اشاره کرده‌اند. اثیر، یکجا در یکی از اشعارش مجیر را دزد شعر خود خوانده است: «از برای خدای خواجه مجیر/ کاروانهای شعر من چه زنی؟». رقابت‌های شعری اثیر اخسیکتی و مجیر بیلقانی گاه باعث کدورت ممدوحین ایشان، قزل ارسلان و محمد جهان پهلوان، که برادر بودند، نیز می‌شد. دیوان اشعار اثیر از روی نسخهٔ آماده شده به همت مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان (بر اساس تصحیح دکتر رکن‌الدین همایون فرخ منتشر شده به سال ۱۳۳۷ هجری شمسی) در گنجور در دسترس قرار گرفته است.

تولد:اخسیکت

تاریخ تولد:560

وفات:خلخال

تاریخ وفات:609

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «هرکس که زین دو شاد نباشد نه آدمی است» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ت» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
د
ش
ک
م
ه
ی

شماره ۱: در امثال عجم گویند خسرو هم نکو داند - که روز اول و آخر نکو دارند مهمان را

شماره ۲: در انتظار عراقی لطایف خوش تو - بسا لطایف رازی که داد غصه مرا

شماره ۳: از کف ترکی چو ماه باده خور و باده خواه - چشمه لب بی گیاه گوشه خور بی حجاب

شماره ۴: شادم به غم تو گرچه شادی - در مذهب عاشقان حرام است

شماره ۵: گرچه سوگند آن خوری کاکنون نکوتر دارمت - من نیم ز آن‌ها بحمدالله که باور دارمت

شماره ۶: توحید چو آفتاب عریان شدنست - وز شبپره طبعان نه هراسان شدنست

شماره ۷: فصل بهار وصل بتان اصل خرمی است - هرکس که زین دو شاد نباشد نه آدمی است

شماره ۸: با دوستان وجود کنی آنچه می کنند - ور بوستان به تو بت نو در بهار داد

شماره ۹: جز کف رادت به یک قرابه تلخ - مشکل او را کسی جواب نداد

شماره ۱۰: به دانه ایست خالت افتاده در زنخدان - باید که گوش داری ز آسیب روزگارش

شماره ۱۱: از زلف تو صد هزار منزل - تا روی تو وسمه خطرناک

شماره ۱۲: یاد لب تو در شب تاریک میکنم - اندیشه بین که باز چه باریک میکنم

شماره ۱۳: ز نان و آب که اصل حیات آدمی اند - ملال گیرد چون بگذرد ز اندازه

شماره ۱۴: کس چه داند که میانی و دهانی داری - گر نبندی کمر ای دلبر و لب نگشائی

شماره ۱۵: ای صورت تو آیت زیبائی و خوشی - وی قامت تو غایت رعنائی و کشی

شماره ۱۶: طنز کنی هر زمان که از تو چه دارم - آه از آن شوخ دیدگان که تو داری

شماره ۱۷: سوزی است مرا در دل اما نه چنان سوزی - سوزی که وجود من بر باد دهد روزی