دانشوران بفضل و هنر کرده افتخار
بخت آوران بطالع میمون امیدوار
زاهد بزهد غره و صوفی بوجد حال
غازی بتیغ و مطرب از زخمهای تار
خور از شعاع و ماه بنازد بروشنی
گل خود زرنگ و بوی سهی سرو از اعتبار
بلبل بصوت دلکش و گلشن زسرو و گل
دریا و کان زگوهر پاک و زر عیار
طوطی بنطق و باده بنشئه شکر بطعم
عارف بذوق و مست زمی باغ از بهار
ما عاشقان که هیچ کسانیم در جهان
جز عشق بر که فخر کنیم اندر این دیار
ساقی بیا برغم امیر و حکیم و شیخ
آن جام مرد افکن مردانه را بیار
تا مست گردم از می و پرده برافکنم
سوزم همه حجاب و نشانم همه غبار
گیرم دو زلف یار و در آغوشش آورم
بستانم آنچه حاصل عمر است و روزگار
آنگه که مست گشتم و سرخوش شدم زوصل
گویم مدیح مظهر حق دست کردگار
زآشفته دست گیر که از پا فتاده است
ای سایه خدای زمن سایه برمدار