shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
محمد بن عمادالدین خراسانی

محمد بن عمادالدین خراسانی

اِبْن‌ِ عِمادِ خُراسانى‌، علاءالدين‌ محمد بن‌ عمادالدين‌ (درگذشته به سال ۸۰۰ قمری/ ۱۳۹۸ میلادی)، از شاعران‌ پارسى‌گوی سدهٔ هشتم است. از اشارات کوتاه تذکره‌نویسان چنین برمی آید که اصل ابن عماد از خراسان و زادگاه او نیز آنجا بوده، ولی در شیراز اقامت داشته و اکثر اوقات خود را در این شهر گذرانده است. معلوم نیست که وی به کدام یک از مناطق خراسان تعلق داشته و در چه زمانی آن ناحیه را ترک کرده و به شیراز مهاجرت کرده است، ولی طول اقامت وی در شیراز موجب شده است که برخی او را شیرازی بپندارند. ابن عماد در بیشتر فنون سخن مهارت داشته و اشعار او مورد توجه سخندانان بوده است، چنانکه دولتشاه سمرقندی شیوایی کلام او را در غزل و قصیده ستوده است. ابن عماد اشعاری در مدح رسول اکرم(ص) و امامان(ع) سروده است که نشان از تشیع او دارد. اشعار او دارای مضامین عرفانی است و در غزلیات خود «‌ابن عماد‌» تخلص می‌کرده است. از آثار او روضة المحبين‌ يا ده‌ نامه است که به تصحیح استاد سعید نفیسی منتشر شده و به همت آقای سید محمدرضا شهیم در گنجور در دسترس قرار گرفته است. اين‌ کتاب‌ مانند «ده‌ نامه‌»های ديگری که‌ از عهد مغول‌ به‌ بعد رايج‌ شد، منظومه‌ای است‌ عاشقانه‌ در بيان‌ حالات‌ عشق‌ و نامه‌هايى‌ که‌ ميان‌ عاشق‌ و معشوق‌ مبادله‌ شده‌ است‌. اين‌ اثر در ۷۹۴ قمری (۱۳۲۹ میلادی) و در ۷۶۰ بيت‌ به‌ شکل‌ مثنوی سروده‌ شده‌ و از زمان‌ تأليف‌ در ميان‌ اهل‌ ادب‌ از اشتهار ويژه‌ای برخوردار بوده‌ است‌. دولتشاه‌، از شهرت‌ اين‌ کتاب‌ در زمان‌ خود سخن‌ مى‌گويد و کثرت‌ نسخه‌های خطى‌ آن‌ در کتابخانه‌های جهان‌ اين‌ گفته‌ را تأييد مى‌کند.

تولد:مشهد

تاریخ تولد:745

وفات:شیراز

تاریخ وفات:800

زو باز چو باد نوبهاری

بشنید همان فغان و زاری

دانست که دردمند عشق است

سرگشته و پای‌بند عشق است

شد سوی حریم آن حرم باز

بوسید زمین ز روی اعزاز

در چاره گری چونانکه دانست

جهدی بنمود تا توانست

یک شمه ز حال او بیان کرد

راز دل زار او عیان کرد

چون آن مه مهربان دگر بار

بشنید پیام آن دل افگار

از باد چو زلف خود برآشفت

بازش به طریق سرکشی گفت

کای حیله‌کن فسادپرداز

این چیست که باز کردی آغاز

این بیهده‌گوی بی‌خرد کیست

مقصود از این حکایتش چیست

تا چند سخن ز عشق راند

هردم ورقی ز عشق خواند

او را چه محل که عشق بازد

یا در ره عشق سر فرازد

از نامه و نام او حذر کن

آغاز حکایتی دگر کن

زنهار که یاد او مکن هیچ

من‌بعد مگوی زین سخن هیچ

ور زانکه به غیر اختیارت

افتد گذری بر آن دیارت