خوبان دل غمناک ندانند چه حاصل
درد جگر چاک ندانند چه حاصل
چند اینهمه از دور نگه کردن و مردن
قدر نظر پاک ندانند چه حاصل
ما بهر جوانان ز سر خویش گذشیم
این مرتبه را خاک ندانند چه حاصل
دانند که بر عاشق خود جور توان کرد
بی مهری افلاک ندانند چه حاصل
تو غمزه روان کرده و مردم بنظاره
انگیز تو بی باک ندانند چه حاصل
افسوس که نور شجر وادی ایمن
از شعله ی خاشاک ندانند چه حاصل
سر تا بقدم جانی و دل مرده حریفان
خاصیت تریاک ندانند چه حاصل
این همنفسان حال دل زار فغانی
با این همه ادراک ندانند چه حاصل