هر سخن کز وصف آن لبهای میگون بشنوم
گوش دارم تا هم از لعل تو مضمون بشنوم
بس که مشتاقم اگر وصف ترا گوید کسی
گرچه غیرت سوزدم خواهم که افزون بشنوم
تاب دیدارت ندارم طاقت گفتار هم
از درون میگو سخن تا من ز بیرون بشنوم
چارهٔ درد دلم چون نیست در دست حکیم
کی شفا یابد اگر صد درس قانون بشنوم
خوشتر آید از نوای عشرتم در گوش جان
نالهٔ دردی که از دلهای محزون بشنوم
بس که از عشق تو فریاد فغانی شد بلند
زود باشد کاین صدا از چرخ گردون بشنوم