هرسوی جلوهای گل خندان چه میکنی
خود را بهر کنار خرامان چه میکنی
جایی دگر نماند که گیرم عنان تو
رفتم ز کار این همه جولان چه میکنی
بنما به عاشق آن لب آلودهٔ شراب
آتش به خلق در زده، پنهان چه میکنی
خوابت برد ز چهره پریشانی خمار
دارد لبت نشانهٔ دندان چه میکنی
رشکی نیازموده چه دانی که پیش غیر
با جان عاشقان پریشان چه میکنی
بیداری کسان همه از بهر خواب تست
داری دعای خلق، نگهبان چه میکنی
چون شد فغانی از هوس آن بدن هلاک
مستانه چاکها به گریبان چه میکنی