ای به کرشمه هر زمان گلبن باغ دیگری
من شده کوه درد و تو لالهٔ راغ دیگری
سوز تو در دل حزین چون نگرم به نیکوان
بر دل خویش چون نهم بیهده داغ دیگری
یار به دیگری روان من ز پِیَش به سر دوان
چند توان چنین شدن ره به چراغ دیگری
من به خیال آن پری گم شدهام ز خویشتن
وای که او به رغم من کرده سراغ دیگری
همچو فغانیام بود کاسهٔ دیده پر ز خون
تا شده عکس ساقیام نقش ایاغ دیگری