بس تازه و تری چمن آرای کیستی
نخل امید و شاخ تمنای کیستی
روز آفتاب روزن و بام که می شوی
شبها چراغ خلوت تنهای کیستی
رنگت چو بوی دلکش و بویت چو روی خوش
حوری سرشت من گل رعنای کیستی
گل این وفا ندارد و گلزار این صفا
ای لاله ی غریب ز صحرای کیستی
حالا ز غنچه ی دل ما باز کن گلی
در انتظار وعده ی فردای کیستی
ای گل ز شرم دامن پاک تو در عرق
از جویبار چشم گهر زای کیستی
چون من به بند عشق تو صد ماهر و اسیر
تو زلف داده تاب بسودای کیستی
بزمی پر از پریست فغانی تو در میان
دیوانه ی کدامی و شیدای کیستی