shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
قاسم انوار

قاسم انوار

سید معین‌الدین علی پسر نصیر پسر هارون پسر ابوالقاسم حسینی قاسمی انواری تبریزی معروف به شاه قاسم انوار (زادهٔ ۷۵۷ هجری قمری در سراب، درگذشتهٔ ۸۳۷ هجری قمری در روستای لنگر تربت جام)، از شاعران ایرانی است. او از پیروان خاندان صفی‌الدین اردبیلی بود. معین‌الدین در شعر قاسمی یا قاسم تخلص میِکرد و یکی از پسران شیخ صفی‌الدین به اسم صدرالدین موسی به او لقب قاسم‌الأنوار را بخشید. قاسم بعدها شاگردی سید محمد میرمخدوم را که از مدینه به نیشابور آمده بود، نمود. سید قاسم بعد از آن‌که مدتی در آذربایجان بود، به اشارت صدرالدین به گیلان رفت و بعد از چندی اقامت در گیلان و قزوین عازم خراسان شد و در نیشابور با اعتراض علما و اهل ظاهر روبرو شد و به هرات رفت و در آن شهر اقامت گزید. در این شهر عده زیادی به حلقه تربیت وی در آمدند و در خراسان شهرتی فراگیر یافت. در میان شاگردان و پیروان وی شماری از امیرزادگان دربار هرات نیز وجود داشتند. شهرت قاسم انوار در هرات و افزایش روزافزون پیروان او موجب هراس صاحب منصبان این دیار خاصه بایسنقر میرزا شد. تا آن که در سال ۸۳۰ در حجرهٔ احمد لر دیوان قاسم انوار یافت شد و به سبب تهمت ارتباط با احمد لر، قاتل شاهرخ تیموری، مجبور به ترک هرات شد. در این زمان سید قاسم در سمرقند سکونت گزید و سپس به خرگرد جام رفت. در جام، سید قاسم خانقاهی ترتیب داد و در همانجا در سن هشتاد سالگی درگذشت و در باغ خانقاهش در روستای لنگر تربت جام به خاک سپرده شد. امیرعلیشیر نوایی دستور داد بر قبر او بقعه‌ای بسازند. وی همچنین به مردم و به صوفیان اجازه داد که از قبر قاسم انوار دیدن کنند.

تولد:سراب

تاریخ تولد:757

وفات:خرجرد جام

تاریخ وفات:837

بیا، ای ساقی جان‌ها، بیار آن باده در گلشن

به غایت خوشدلم کان یار می‌پرسد که: سن کیم سن؟

به جانان گفتم: ای دلبر، خرابم از غمت یکسر

ولی می‌خوانم این از بر: بو سوز نی سین ایشماس سن

زهی الطاف بی‌پایان، که می‌یابد دلم پنهان

سلامم کرد و جامم داد و زانو زد که: سن ایچ سن

مرا می‌گوید آن جانان چه حیرانی و سرگردان؟

صفاقیل سن، وفا قیل سن، اگر سم عاشقی قیل سن

میان گلشن حسنت هزاران گل به بار آمد

ویران بولماس تور اول بستان اگر بیر چیچکی سون سن

بیا، ای روشنی جان، که هم جانی و هم جانان

بوزون گلشن سوزون روشن روش مولدی که سلطان سن

ز فیضت خاطر قاسم همیشه شاد می‌باشد

که این فیض از تو می‌یابد، اگر توقوز اگر توقسن