shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
میرزا حبیب خراسانی

میرزا حبیب خراسانی

میرزا حبیب الله شهیدی (زاده ۱۲۲۸ خورشیدی، ۱۲۶۶ هجری قمری در مشهد - درگذشته ۱۲۸۷ خورشیدی، ۱۳۲۷ هجری قمری) (در بعضی منابع نام او را میرزا حبیب الله مجتهد رضوی یا حسینی هم نوشته‌اند) متخلص به «حبیب» و معروف به «حبیب خراسانی» شاعر، عارف و مجتهد شیعی دورهٔ قاجاریه بوده‌است (در خراسان با عنوان «آقا» شناخته می‌شده). پدرش میرزا محمدهاشم مجتهد (متوفی ۱۲۶۹) نوهٔ میرزا مهدی مجتهد معروف به شهید رابع بود. میرزا محمدمهدی، در ۱۲۱۸ق به فرمان نادر میرزا (متوفی ۱۲۱۸) پسر شاهرخ میرزا افشار که مشهد را تصرف کرده بود به شهادت رسید. به همین سبب فرزندان و نوادگان میرزامهدی به «شهیدی» معروف شده‌اند. نسب او از طریق میرزا محمدمهدی به شاه نعمت‌الله ولی می‌رسد. وی افزون بر کسب علوم دینی و فراگیری زبان فرانسه و عربی، به مقامات عالی عرفانی و معنوی دست یافت. در تزکیهٔ نفس و تهذیب اخلاق و کردار نیکو، سر مشق اهل روزگار بود و ذوق شعری و استعداد درخشانی داشت. میرزا حبیب در حدود سال‌های ۱۳۱۵ق تا ۱۳۱۶ در بحرآباد با عارفی به نام سید ابوالقاسم درگزی (درگذشت ۱۳۱۹ق) دیدار کرد. پس از این آشنایی، او مسئولیت امور شرعی را رها کرد و به جز مواقعی خاص که برای موعظهٔ مردم به مشهد می‌آمد، کنج عزلت گزید و حدود ۱۰ سال در روستاهای اطراف مشهد به‌خصوص روستای کَنگ به عبادت، ریاضت و تفکر مشغول شد. با ظهور انقلاب مشروطه، طرفداران مشروطه در خراسان از وی خواستند که فتوایی در وجوب مشروطه امضا کند. حبیب هم با بیان اینکه سال‌هاست از فتوا و امضا دست کشیده، حکم صریحی در این مورد نداد و فقط خانهٔ خود را در اختیار انجمن ایالتی مشروطه قرار داد تا به امور مردم در آنجا رسیدگی شود. مرگ ناگهانی حبیب در سال ۱۳۲۷ قمری در بحرآباد و سلسله حوادثی که پیش از درگذشتش رخ داد، سبب شد که در بین نزدیکانش این گمان تقویت شود که مشروطه‌خواهان از بیم آن که وی در خارج از ایران فتوایی علیه آنان صادر کند، او را مسموم کرده‌اند. او در دوران حیات خویش توجه ویژه‌ای به پیراستن فرهنگ شیعی از خرافات داشت و مردم را از خرافات و برخی آیین‌ها نظیر شبیه‌سازی صحرای کربلا منع می‌کرد. مزار حبیب خراسانی در حرم امام رضا (ع) است. دیوان اشعار وی به همت «علی حبیب» در سال ۱۳۳۵ شمسی در تهران منتشر شده است.

تولد:مشهد

تاریخ تولد:1266

وفات:مشهد

تاریخ وفات:1327

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «هر کس سخنی گوید از آغاز وجود» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «د» است.

حرف آخر قافیه

ب
ت
د
ر
ز
س
ل
م
ن
ه
و
ی

شماره ۱: ای جان و سر حبیب و ایمان حبیب

شماره ۲: آن یک گوید که چرس و تریاک خوش است

شماره ۳: آن یک گوید که چرس با بنگ خوش است

شماره ۴: زاین خم که همیشه بی می ووارون است

شماره ۵: سیگار که لب بر لب تو دوخته است

شماره ۶: آن زلف سیه که خوشه خرمن تو است

شماره ۷: یکعمر رهم بدیر خمار افتاد

شماره ۸: بنگر بنگارم که عجب میگذرد

شماره ۹: عمری است که عمر به تعب میگذرد

شماره ۱۰: دیشب صنمی وعده بازارم کرد

شماره ۱۱: لب جز لب سیگار بدان لب نرسد

شماره ۱۲: تا جامه گلگون ببرش دوخته شد

شماره ۱۳: درمیکده جامی ار بصد جان بخشند

شماره ۱۴: شاید، که ترا فتنه عالم نامند

شماره ۱۵: می نور دل و دیده انگور بود

شماره ۱۶: هر کس سخنی گوید از آغاز وجود

شماره ۱۷: می خور که چو نامرد خورد مرد شود

شماره ۱۸: هر شب که دو سنبل تو آشفته شود

شماره ۱۹: هر شب که تو در بری بود آن شب عید

شماره ۲۰: خواهی قلمم بنام در کش یکبار

شماره ۲۱: آن آتش طور و شعله نور بیار

شماره ۲۲: آن چهره چون شیر شود همچون قیر

شماره ۲۳: شد باد سحر مشک فشان عنبر بیز

شماره ۲۴: ما را بجهان گوشه ابروی تو بس

شماره ۲۵: بر گوشه طره تو آن دانه خال

شماره ۲۶: گر چرخ دهد بال و پرت هیچ مبال

شماره ۲۷: یکچند بکوی میفروشان بودم

شماره ۲۸: من باده اگر خورم حکیمانه خوردم

شماره ۲۹: زلفت فتد ار بکف پریشش سازم

شماره ۳۰: میخواست دلت که بیدل و دین باشم

شماره ۳۱: سر در سر سودای جهان میباشم

شماره ۳۲: قربان تو و طبع ملول تو شوم

شماره ۳۳: از تابش آفتاب بیتاب شدیم

شماره ۳۴: یک چند پی شیخ مناجات شدیم

شماره ۳۵: چندی پی کارهای بیهوده شدیم

شماره ۳۶: ما سر همه در خوردن و خفتن داریم

شماره ۳۷: ما با تو یکی جان بدرون دو تنیم

شماره ۳۸: رسوای سر کوچه و بازارم کن

شماره ۳۹: ایجان جهان حبیب را قهر مکن

شماره ۴۰: آن سنبل و گل بهم در آمیخته بین

شماره ۴۱: ای سنبل تو همیشه تاب آلوده

شماره ۴۲: از اهل خراسان سخن خیر مگو

شماره ۴۳: عید است و ببر کرده همه جامه نو

شماره ۴۴: جامی و حریفی دو و بزم طربی

شماره ۴۵: تا چند بتا تو سرکشی خو داری

شماره ۴۶: آن به که شراب را حکیمانه خوری

شماره ۴۷: تا چند بیاد گل و سنبل باشی

شماره ۴۸: در کعبه و در دیر مرایار توئی