shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
حیدر شیرازی

حیدر شیرازی

حیدر بقال شیرازی شاعر گمنامی است که در قرن هشتم هجری در شیراز و یزد می زیسته و گویا شرح احوال او در تواریخ و تذکره های موجود نیامده است. وی مدیحه گوی نصرت الدین یحیی (مقتول ۷۹۵)، حاکم یزد، و سلطان حسین شیرازی (وفات : ۷۸۵) بوده، در حضرت شیخ ابو اسحاق شیرازی (وفات: ???) بار می یافته، سلطان ابوسعید بهادر (وفات:؟؟؟) را مرثیت گفته، و ظاهراً مذهب تشیع داشته است. از شعر حیدر، به جز غزلی که در جنگ اسکندر میرزا (مورخ ۸۱۴-۸۱۳) آمده، مجموعه‌ای به نام «مونس الارواح» بر جای مانده که از آن به عنوان دیوان حیدر شیرازی نیز یاد شده است. از حجم اندک مونس الارواح و ترتیب ویژه ای که در آن به کار رفته چنین بر می آید که سراینده این مجموعه را که عمدتا اشعار عاشقانه اوست و آن را «کتاب عشق» خوانده، به منظوری خاص – گویا به خواهش معشوق – فراهم کرده و خود در این خصوص آورده است: «چو در کنار فلک گوی زر روان گردید- در آمد از درم آن ماه مهربان چو صباح» «چه گفت؟ گفت که حیدر کتاب عشق بساز! - کز آن کتاب بود کار بسته را مفتاح» «بگفتمش که کتاب مرا چه نام نهی؟ - بگفت نام کتاب تو مونس الارواح» دیوان مونس‌الارواح وی از روی نسخهٔ آماده شده به همت مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان در گنجور در دسترس قرار گرفته است.

تولد:شیراز

تاریخ تولد:760

وفات:نامشخص

تاریخ وفات:795

به آفتابِ جمالت، به نورِ صبحِ جلال

به آستینِ خیالت، به آستانِ وصال

بدان دو سنبلِ پرتاب و سروِ سوسن‌بوی

بدان دو نرگسِ پرخواب و غمزهٔ قتال

بدان رسن که به مکر و فریب و شیوه و غنج

هزار یوسفِ دل کرده‌ای در آن چَهْ چال

به بوسهٔ تو که بر عاشقان شده‌ست حرام

به خون من که به دین تو گشته است حلال

به سرخیِّ رخ باده، به زردیِّ رخ من

به سبزیِّ خطِ سبزت، به دل‌سیاهیِّ خال

به آتشِ رخِ خوبت، به آبِ دیدهٔ من

به خاکِ کعبهٔ کویت، به بوی بادِ شمال

به آهِ سوزِ غریبان، به شامِ تنهایی

به محنتِ شبِ هجران، به ذوقِ روزِ وصال

بدان خدای که چون ابرو و رخِ تو، قمر

ز صُنعِ خویش کند گاه بدر و گاه هلال؛

که از فراقِ رُخَت نوش می‌کند حیدر

ز دستِ غصه قدح‌های زهر مالامال