shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
ایرج میرزا

ایرج میرزا

ایرج میرزا (زاده شده در پاییز سال ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ شمسی در تبریز، درگذشته در ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ شمسی در تهران) ملقب به «جلال‌الممالک» و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجستهٔ ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی) و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود. او فرزند صدرالشعرا غلامحسین‌میرزا، نوهٔ ایرج پسر فتحعلی‌شاه و نتیجهٔ فتحعلی شاه قاجار بود. تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون تبریز صورت گرفت و در همان مدرسه مقدمات عربی و فرانسه را آموخت. وقتی امیرنظام گروسی مدرسه مظفری را در تبریز تاسیس کرد، ایرج میرزا سمت معاونت آن مدرسه را یافت و در این سمت مدیریت ماهنامهٔ ورقه (نخستین نشریه دانشجویی تبریز) را برعهده گرفت. در نوزده سالگی لقب «ایرج بن صدرالشعرا» یافت. لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به مشاغل دولتی مختلفی از جمله کار در وزارت فرهنگ (معارف آن زمان) پرداخت. سپس به استخدام اداره گمرک درآمد و پس از مشروطیت هم در مشاغل مختلف دولتی از جمله وزارت کشور در سمت فرماندار آباده و معاونت استانداری اصفهان خدمت کرد. ایرج میرزا در پی یک سکته قلبی در منزلی در تهران درگذشت. آرامگاه ظهیرالدوله خانه ابدی ایرج میرزا شد. وی به زبان‌های ترکی، فارسی، عربی و فرانسه تسلط داشت و روسی نیز می‌دانست و خط نستعلیق را خوب می‌نوشت. ایرج میرزا در قالب‌های گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرندهٔ واژه‌ها و گفتارهای عامیانه است و اشعار او از جمله اشعار اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود.

تولد:تبریز

تاریخ تولد:1290

وفات:نامشخص

تاریخ وفات:1344

خرِ عیسی است که از هر هنری باخبر است

هر خری را نتوان گفت که صاحب هنر است

خوش‌لب‌ و خوش‌دهن‌ و چابک ‌و شیرین‌حرکات

کم‌خور و پردو و با تربیت و باربر است

خرِ عیسی را آن بی‌هنر انکار کند

که خود از جملۀ خرهای جهان ‌بی‌خبراست

قصدِ راکب را بی ‌هیچ نشان می‌داند

که کجا موقعِ مکثست و مقامِ گذر است

چون سوارش برِ مردم همه پیغمبر بود

او هم اندر برِ خرها همه پیغامبر است

مرو ای مردِ مسافر به سفر جز با او

که ترا در همه احوال رفیقِ سفر است

حال ممدوحین زین چامه بدان ای هشیار

که چو من مادح بر مدحِ خری مفتخر است

من بجز مدحتِ او مدحِ دگر خر نکنم

جز خرِ عیسی گور پدر هرچه خر است