ای بی خرد اعتمادِ تُجّار
دست از حرکات زشت بردار
تو تاجری ای عَنَم به ریشت
بی خود مبر اعتماد خویشت
ای صارم دولت شهنشاه
هستی تو از این قضیه آگاه
بودند شبی معاشران جمع
با یک دو سه خوب روی چون شمع
آن سیّد خر درآمد از در
گردید به بوستان سر خر
از من بِستد دو بیست تومان
تا آرد فرستَد از صفاهان
از من ستد و ضعیفه را داد
هم بنده و هم ضعیفه را گاد!