آن گروهی که ز جان و دل ما خوبترند
آن گروهند که پرورده خون جگرند
شوخ چشمند و سیه طرّه و سیمین اندام
بلکه با طلعت خورشید نظیر قمرند
گرچه سنگین دل و پیمان شکن و عهد گسل
سرو رفتار و صنوبر قد و طوبی ثمرند
حور کردار و پری پیکر و شکر گفتار
حیف و صد حیف، که عاشق کش و بیدادگرند
مهوشان شه منش و با گهر و نازک طبع
عاشقان مفلس و دیوانه و بی پا و سرند
دانه هایی که من از دیده به دامان دارم
در غم سیمبران حسرت لعل و گهرند
محنت عشق و غم فرقت یاران عزیز،
همچو روز و شب ما غمزدگان در گذرند
ای خوش آنان که ز شوق قد سرو و رخ گل،
در مقامات غزل همدم مرغ سحرند
افسرا، در غم دلدار، ز ما صبر مجوی
عاشقانی که صبورند گروهی دگرند