ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم
دیوانه ییم و پای به زنجیر می کنیم
تو از کمال لطف بیارا قصور ما
هرچند ما به کار تو تقصیر می کنیم
با می حقوق صحبت ما این زمانه نیست
عمری ست تا که خدمت این پیر می کنیم
ره برده ایم جانب ملک قلندری
تا پیرویّ شحنهٔ تقدیر می کنیم
گر یار چاره یی نکند درد عشق را
با محنت فراق چه تدبیر می کنیم
اقرار می کنیم خیالی به جرم خویش
نه دعوی صلاح و نه تزویر می کنیم