بدین شوخی که تو بنیاد داری
عجب گر خاطری را شاد داری
فراموشت نخواهم کرد گفتی
فراموشت شد این هم یاد داری؟
هوای من نداری تا کی ای سرو
سر و کار مرا بی یاد داری
چه سعی است از نظر افتادن ای اشک
تو میدانی که پیش افتاد داری
خیالی آن پسر شوخ و تو سرکش
گله از بخت مادرزاد داری؟