shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
سرایندهٔ فرامرزنامه

سرایندهٔ فرامرزنامه

فرامرزنامه یکی از سروده‌های پهلوانی در ادبیات ایران است که نزدیک به سده پنجم هجری کمتر از یکصد سال پس از شاهنامه فردوسی سروده شده‌است سرایندهٔ فرامرزنامه شناخته نیست .در برخی منابع نام او را خسرو کیکاووس ذکر کرده‌اند. درون‌مایه داستان پیرامون پهلوانی‌های فرامرز یکی از پسرهای رستم است.

تولد:نامشخص

تاریخ تولد:430

وفات:نامشخص

تاریخ وفات:510

بیامد به نزدیک نر اژدها

خروشان و جوشان چو رعد از هوا

یکی چشمه آب شور از برش

ولیکن نبودی گیا بر سرش

همانا که فرسنگ ده کرد او

نبودی درختی و کشتی درو

چو آنجا به تنگ اندرآمد دلیر

بغرید مرد جوان همچو شیر

چو بشنید آواز او اژدها

خروشان به کردار باد از هوا

بیامد به کردار شیر ژیان

چو دود از نفس زهر گشته روان

دلاور بترسید از آن دود و زهر

وزان غرش او که کر گشت دهر

به قد اژدها و به تن همچو ببر

زبون گشتی از پنجه او هژبر

چو نزدیک تر شد ازو پهلوان

ثنا خواند بر کردگار جهان

وز آن پس سوی ترکش آورد چنگ

کمان اندر آمد به تیر خدنگ

یکی تیر دیگر بزد بر سرش

روان اندرآمد به مغز اندرش

کمان در ربود از سپهدار گرد

سپهبد درآمد ابا دستبرد

بر اژدها اندر آمد دلیر

چو نزدیک شد تیغ بگرفت شیر

گشاده دهان اژدهای دژم

همی سوخت روی هوا را به دم

همان تیغ بربود از نامدار

بترسید ازو پهلوان سوار

فرودآمد و چاک زد بر کمر

یکی نیزه بگرفت پرخاشخر

همان ده رشی نیزه آهنین

بزد بر میان دهانش به کین

ز گردنش نوک سنان در گذشت

پر از زهر و خون شد همه کوه و دشت

کشید از میان خنجر آبگون

بزد تیغ و انداختش سرنگون

بیامد بر دادگر کردگار

دو رخ برنهاد از بر خاک بار

همی گفت کای داور آسمان

تویی برتر از دانش و بر گمان

تو دادی مرا دانش و فر و زور

برآوردم از اژدها گرد شور

منم بنده شرمنده خاکسار

چه آید ازین بنده اندر شمار

کیم من که جویم ز تو برتری

وگر باشدم در سر این داوری

بدین سان نیایش چو بسیار کرد

از آن خاک بر خاک بیدارمرد

همانگه رسیدند گردان برش

بدیدند آن کار نیک اخترش

همی هر کسی آفرین کرد یاد

بر آن پرهنر گرد فرخ نژاد

سراپرده بر دشت و هامون زدند

دلیران به نخجیر بیرون زدند

نبود اندر آن دشت یک جانور

تهی بود از آن اژدها بوم و بر

یکی هفته آنجا بر آب شور

برآسوده ناچار از شر و شور

سر هفته برداشت زان جایگاه

ابا لشکر و کوس و پیل و سپاه

چو نزدیک تر شد به شاه پری

یکی را فرستاد از لشکری

به آگاهی پهلوان نامدار

خبر داد بر خسرو کامکار