آنکه کین ورزد به من آگه ز مهر من نشد
ورنه کس بیموجبی با دوستان دشمن نشد
گر مراد خویش خواهی بر مراد دوست باش
من به کام او نبودم او به کام من نشد
عشق گستاخی طلب جو تا انالله بشنوی
ورنه صحن کعبه کم از وادی ایمن نشد
آتش نمرود گل آورد گرنه بر خلیل
خاک قدس و آب زمزم هیچگه گلشن نشد
باش تا سر برزند خورشید ما از باختر
کلبهٔ ما گر ز مهر خاوری روشن نشد