shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
shahname picture
امیر پازواری

امیر پازواری

امیر پازواری متخلص به امیر شاعر معاصر شاه عباس صفوی است که اشعارش همگی به زبان طبری یا لهجهٔ مازندرانی سروده شده است. وی که به گفتهٔ رضا قلی خان هدایت در تذکرهٔ ریا‌ض‌العارفین به امیر مازندرانی و نزد اعراب به شیخ‌العجم معروف است زادهٔ منطقهٔ پازوار در حومهٔ بابل مازندران امروزی است. بنا به گزارش دانشنامهٔ ایرانیکا امیر پازواری شخصیتی نیمه‌افسانه‌ای است که گزارش منطقی و هماهنگی درباره او وجود ندارد. دیوان اشعار امیر پازواری از روی نسخهٔ گردآوری و ترجمه شدهٔ شادروان استاد محسن مجیدزاده (م.م. روجا) که به همت آقای سعید غلامی نتاج امیری، مؤسس و مدیرعامل سازمان مردم‌نهاد بنیاد امیر پازواری در این نشانی در دسترس قرار گرفته است به گنجور اضافه شده است. برگردان فارسی اشعار که توسط استاد گاهی به زبان شعر به آنها افزوده شده نیز از طریق همان منبع در گنجور در دسترس قرار گرفته است.

تولد:پازوار

تاریخ تولد:975

وفات:پازوار

تاریخ وفات:1050

امرو بدینی آدِمْ که وی پری‌زا

منْ ندیمهْ یارْرهْ همه چی برازا

بال سْونِ ستُون و تنه تَنْ، سور آسا

قایمه کُمُونْ دارنی، دسْ ته مریزا!

وازَن دست‌هائیتْ زنّی وازنْ کره‌وا؟

تا تفت نخری، وارنگ نریزی والا

ته بُووُگِلِ بُو آوره [اییاره] به من [مره] وا

امیر گنه که، مه جان تنه فدابا

صحبت ورفه روز خشه، صدا چنگ و نا

اسباب مهیّا، آراسته بو یکی جا

قُطْنی جومهْ خوخشه سُرین به بالا

نامرد فلک، چرْ ندارْنی مِهْ دلْ وٰا؟

مه دوست بییه که شییه بلند و بالا

یا اونکه ونی چاله، چش‌دار نه شهلا؟

یا دخت ختایی، بدن دارنه والا؟

مگر یوسفِ چیره خدا تره دا؟

شونه بکشی دوست کمند، سییوتا

گیتی بَدمهْ مِشْکْ، هرگه هاکنه وا

تو منه خجیره دوستْ، خدا مره (نره) دا

سی جانِ عاشقْ، مَسّهْ چِشِ فدا با!