آمد ز حوت چشمه خورشید در حمل
بنگر که در حمل چه عجایب کند عمل
از برف سرد سبزه خرم دهد عوض
وز بانگ زاغ نغمه بلبل کند بدل
گویند بلبلان بدل مطربان سرود
خوانند قمریان عوض شاعران غزل
باد صبا بدایع صنعت کند نثار
حال زمین جواهر فاخر دهد نزل
یک باغ دلبران همه زرینشان کمر
یک روضه نیکوان همه سیمینشان کفل
چون تاج اردوان شده پیرامن چمن
چون تخت اردشیر شده دامن جبل
مستند نرگسان همه زرینشان قدح
حورند گلبنان همه رنگینشان حلل
بر هر طرف ز ابر گهر ریخته به تنگ
در هر چمن ز شاخ درر ریخته به تل
راغ است چون صحیفه گردون ازین سبب
باغ است چون خزانه قارون از این قبل
بر سبزه از هوای معطر دمیده مشک
بر لاله چون گلاب مصعد چکیده طل
زلف بنفشهها ز هوا مانده مشکبوی
چشم شکوفهها ز صبا گشته مکتحل