بردار ای صبا قدمی سوی مادرم
ساز آگهش درست ز حال برادرم
از مرگ کودکان یتیمش ز تشنگی
از قتل عون و قاسم و عباس و اکبرم
از منع آب و قطع رجا و آرزوی موت
از کام خشک و تاب دل و دیدهٔ ترم
از ذبح نوخطان بهخونخفته خاکپوش
نز سلب نعل و چادر و ساماک و معجرم
پیران سالخورد و جوانان خوردسال
هفتاد و یک شهید به جان یار و یاورم
بیسر برادران و رفیقان و همرهان
در خاک و خون فتاده تناتن برابرم
نفی دو تن یتیم ز اولاد مجتبی
فوت دو طفل تفتهدرون زین برادرم
باری ز سر بگیر و به پایان بر این مقال
هرچه این سفر ز اهل جفا رفته بر سرم
برگرد و با مکین نجف باب من بگوی
شیر خدا امیر نبی میر صفدرم
چندین تغافل از چه که در عرض هفت روز
ننهادی از ره پدری پای بر سرم
یا خود نگفتی از همه آشوب کربلا
آیا چه رفت برسر کلثوم دخترم
قهر تو بهر چیست که با قرب راه نیز
یک ره قدم نمینهی از مهر در برم
بگذر به نینوا نظری بینوا ببین
در پنجهٔ شکنجهٔ این قوم کافرم
من ز اهل اعتنا و ترحم نیَم ولی
یک ذره التفات بفرما به خواهرم
رخ ژالهبار ز اشک و دل از داغ لالهزار
افغان کشید باز که آه ای قتیل زار