بود حیرت آزادی ز اغیار
اگر چه نیست غیر اندرین دار
ولی غیریت این باشد که از دوست
دهی خاطر بآثاری که از اوست
جمال شاه نشناسی تو در سیر
بصورتها اسیری این بود غیر
ازین نقش و صور بگریز و حزباش
شبهها را بیکسو ریز و در باش
بود حریت عام آنکه آزاد
شوی از قید شهوت شاد و ناشاد
بود حریت خاص آنکه بالذات
تو مطلق گردی ازرق مرادات
شوی خود از اراده خود کماهی
فنا اندر ارادات الهی
کند حریت خاص الخواصت
زهر آثار و هر رسمی خلاصت