پسر عم قاضی عیسی ماضی است، در خوش صحبتی و حرافی و جذب خاطر یگانه و در نظم و نثر و هزلیات بی بدل زمانه وی مدتی قاضی ری بود و تخلص وصالی میکرد و با تمامی ارکان دولت مصاحب و از شدت قرب مشرب با ایشان در غایت حصول مقاصد و مآرب، چنانکه از این چند بیت که میرزا شاه حسین در جواب پنج فصل او گفته مستفاد میشود :
پیش ما رسم بیوفایی نیست
دیرگاهی است تا انیس منی
محرم و همدم و جلیس منی
گنه توست دور میگردی
دور از ما صبور میگردی
همچنان باز محرم رازی
محرم راز و یار دمسازی
طی کن افسانه منی و تویی
ای یگانه دگر مگو ز دویی
از پی آنک یار فرخ پی
نشود خوار نزد مردم ری
شفقت شد بدو به رغم عدو
نقره خنگی وزین نقره بر او
حالیا بهر خرجی ایشان
این مطلع مشهور نیز از اوست :
در شهور سنه اثنی و ثلاثین و تسعمایه سجل حیاتش بتوقیع فنا مختوم شد، گویند که در هنگام جوانی، جوانی صادق نام او را در حوض آبی انداخته و دستش را مجروح ساخت این قطعه را در آن باب گفته :
در آن وادی که من سر مینهم مجنون قدم ننهاد
ز عشق صادق اگر دست من شکست چه باک
کسی که عاشق صادق بود چنین باشد
پی ثبوت مرا احتیاج بینه نیست