ولد صدق شیخ محمد لاهیجی است و او از جمله خلفای نامی نور بخشیه است و در جوانی از آنجا بیرون آمده و در شیراز رحل اقامت انداخته است و شیخ زاده در آنجا متولد گردیده اند، بسیار بزرگ منش و خموش طبع بوده و چون در مشرب عالی افتاده اکثر اوقات با ارکان دولت حضرت صاحبقران مغفور به تخصیص با شیخ نجم زرگر مصاحب شده از غایت شرب مدام فرق میانه صبح و شام نمیکرد چنانکه از این دو بیت امیدی که در مدح شیخ نجم مذکور گفته معلوم میشود
فتنه با خالهاش گشت ای دل
می مغانه که مرد افکن است و توبه شکن
چنان بدور تو از شیخ و شاب برده شعور
که زاهدان سحرخیز بر نمی خیزند
و در اصناف شعر خصوصا رباعی بی بدل بود و فدایی تخلص مینمود این سه رباعی از اوست :
وزآمدنش بگلستان داد نوید
گشتند درختان ز شکوفه همه چشم
در کوچه انتظار کردند سفید
هر چند که دل بوصل شادان کردیم
دیدیم که خاطرت پریشان کردیم
خوش باش که ما خوی به هجران کردیم
دشوار بخویش و بر تو آسان کردیم
ای گل نظری به عندلیبان نکنی
می در کف و یاد بی نصیبان نکنی
ناکامی غربت نکشیدی هرگز