خود میگفت که از اولاد کمال الدین غیاث فارس ام اما تولد او در اصفهان واقع شده، بسیار شیرین سخن و گرم گفتار بود مدت دوازده سال با من بود بعد از آن هشت سال دیگر در خدمت حضرت صاحبقرانی بسر می برد و در اواخر از مداومت افیون تفاوت فاحش در صورت و سیرت او پیدا شده بود گویی مسخ شده بود یا در مذهب تناسخ روح او را در قالب دگر در آورده بودند تا در شهور سنه اثنین و اربعین و تسعمایه فوت شد و در اوایل گاهی کلام نظمی از او سر میزد این چند بیت از آنجمله است :
ای خوش آنساعت که در کوی تو منزل داشتم
صد مراد از دیدن روی تو حاصل داشتم
داشتم در دل ز عشقت آتشی پنهان چو شمع
بر زبان آوردم آخر آنچه در دل داشتم
صرف راه تو چه سازم که به از جان باشد
جان همان به که نثار ره جانان باشد
گفتمش در غم عشق تو پریشانم، گفت
هر که عاشق بود البته پریشان باشد