از مردم شهر هرات است نی را بسیار خوب مینوازد و خط نستعلیق را نیک مینویسد اما بسیار بی پروا و لوند مشرب و ظریف است، مدتی با من می بود بعد از آن بواسطه بعضی مردم که مردمی در ایشان نیست حضرت صاحبقرانی او را به سید منصور کمانه . مشهور به سید بیک سپردند حالیا با او می باشد و با سید مذکور ظرافت ها میکند . چنانکه روزی سید بیک در خیمه نشسته بوده و شعر عربی میخوانده و ترجمه آنرا میگفته ناگاه استر ایشان که در بیرون خیمه بسته بوده بادی جدا کرده آنچنانکه آواز آن باندرون خیمه رسیده محب علی مذکور به سید بیک گفته، خداوندگارا . استر شما نیز شعر میگوید . سید بیک را بدآمده گفته که اگر دیگر مثل این سخنان بگویی تو را ادب خواهم کرد . در جواب گفته که شما مرا باید که جایزه شفقت فرمایید که لطیفه گفته ام سید بیک زمانی تأملی کرده بعد از آن تصدیق او نموده و از روی خنده گفته راست میگویی این مطلع و بیت از اوست :
نیست غیر از بلا سرایت عشق
ز اول عشق تا نهایت عشق
آه مجنون عشق پیشه کجاست
تا برم پیش او شکایت عشق