از امیرزاده های جغتای بود. جوانی رشید و هنرمند و خط نستعلیق را طوری مینوشت و در کمانداری سرآمد زمان و از نوادر دوران بود. من در کمانداری شاگرد اویم و دیگر در معما و عروض وحدت ذهن از تعریف زیاده بود و در سپاهیگری بی بدل، در شهور ثمان و ثلاثین و تسعمایه فوت شد، قصیده ای در جواب مولانا امیدی گفته بود این مطلع و بیت از آنجاست :
ای رخت در سپهر زیبایی
آفتابی به عالم آرایی
تو ببازار حسن یوسف مصر
ما تهی کیسه های سودایی