از نژاد اتراک است و از غایت دقت طبع و صفای ادراک الحق آن قوم را به یمن طلوع آن اختر افق احتشام سرخ رویی تمام حاصل است . مصرع : « چنین دهد اثر آری طلوع چون چون تو سهیل .» ( و هر در شاهوار که آن خلاصه روزگار ببرکت طبع سهیل آثار ) از معدن یمن خاطر بر سر بازار اظهار آورده چون عقیق یمانی آبدار است و همچون لعل بدخشانی نامدار، در تذکره الشعراء مذکور است که منشاء تخلصش آنکه ویرا خلوص اعتقادی نسبت بشیخ آذری بوده از خدمتش دریوزه ی تخلصی میکند بنابر التماس او شیخ تفأل بکتابی که در نظر داشته کرده آنرا میگشاید در سطر اول لفظ سهیل برآمده لاجرم بدین تخلص مسمی گردیده .
مولانا حسین واعظ علیه الرحمه و الغفران انوار سهیلی را باسم آن امیر کبیر مرقوم ارقام بلاغتا انجام گردانیده همانا ایشانرا، دو دیوانست یکی ترکی و یکی فارسی، این چند بیت از دیوان فارسی ایشان ثبت افتاد :
بشام غم چو من دردی کشی کاندر شراب افتد
از آن کمتر که تا روز جزامست و خراب افتد
بروز غم کسی جز سایه من نیست یار من
ولی او هم ندارد طاقت شبهای تار من
گویند که این مطلع را گفته و بر حریف ظریفی میخواند :
شب غم دیو باد آهم از جا برد گردون را
فرو برد اژدهای سیل اشکم ربع مسکون را
گفت : میر! شعر میگویی یا آدم میترسانی؟!
آخر در شهور سنه ثمان و عشر و تسعمایه کوکب عمرش بمغرب فنا شتافت .