از برگشاد آذربایجان است اول در خدمت سلطان یعقوب می بود، آخر بشرف ملازمت حضرت صاحبقران مغفور سرافراز گشت آنحضرت او را منصب ملک شعرایی داده از روی هزل گرزالدین بیک نام نهاد، در اوایل حال بواسطه فقر و پریشانی اوقات بشبانی میگذرانید گویند سبب تربیت او این شد که سلطان یعقوب روزی در شکارگاه او را دید که بره ای چند میچراند یکی از ملازمان را فرمود که « از این پسر بپرس که این بره ها از کیست؟»
آن ترک نزدیک حبیبی آمد و پرسید و او جواب داد که « بره ها از گوسفندان است » ترک دیگر بار پرسید که « بزرگان ده شما کیانند؟» گفت : گاوان از همه بزرگترند بار دیگر گفت : من آنهایی را میگویم که پیشواز مردم بدم در میآیند؟ جواب داد که سگهای کپک اند! که همچو تو عزیزی که بده میآیی باستقبال بیرون میروند ترک در قهر شده به ترکی گفت « آی نه جایدوم سنی؟» گفت : جبار کور که یولدا شلرنک گتی».
آن ترک قیل و قال را بعرض پادشاه رسانید...پادشاه را خوش آمد او را تربیت فرمود و بواسطه لطف طبع شاعر شد این مطلع ترکی و بیت از اوست:
گر سنین چون قیلماسم چاک ای بیت نازک بدن
گوروم اولسون شول قبا اکنونده پیراهن کفن
چخمسا سودای زلفک باشدن ای مه گریوزایل
استخوان کلم ایچره دو تسه عقرب لرو طن