ای شاخ گل که در پی گلچین دوانیام
این نیست مزد رنج من و باغبانیام
پروردمت به ناز که بنشینمت به پای
ای گل چرا به خاک سیه مینشانیام
دریاب دست من که به پیری رسی جوان
آخر به پیش پای تو گم شد جوانیام
گر نیستم خزانه خزف هم نیم حبیب
باری مده ز دست به این رایگانیام
تا گوشوار ناز گران کرد گوش تو
لب وا نشد به شکوه ز بیهمزبانیام
ای یوسف عزیز که ثانی ندیدمت
بازآ که در فراق تو یعقوب ثانیام
با صدهزار زخم زبان زندهام هنوز
گردون گمان نداشت به این سختجانیام
یاری ز طبع خواستم اشکم چکید و گفت
یاری ز من بجوی که با این روانیام
ای گل بیا و از چمن طبع شهریار
بشنو ترانهٔ غزل جاودانیام