می ناچشیده حالت مستانت آرزوست؟
رسوا نگشته حلقه زلفانت آرزوست؟
ناورده رو به مقصد و ننهاده پا به راه
قرب مقام و قطع بیابانت آرزوست؟
یوسف صفت نگشته به زندان غم اسیر
شاهی مصر و ماهی کنعانت آرزوست؟
نگشوده لب دمی به دعا با حضور قلب
چون عاشقان حق دل سوزانت آرزوست؟
احیا نکرده ارضی و بذری نکاشته
در باغ زندگی گل و ریحانت آرزوست؟
سامان به کس نداده به دوران زندگی
از گردش زمان سر و سامانت آرزوست؟
وحدت به پیشگاه حق از مور کمتری
غافل ز خویش فر سلیمانت آرزوست؟