هیچ چیزی نیست کاندر قبضه اشراف نیست
گر وکالت هم فتد در چنگشان انصاف نیست
شاه و دربار و وزارت عز و جاه و ملک و مال
هیچ چیزی نیست کاندر قبضه اشراف نیست
عاقلان دیوانهام خوانند و چون مجنون مرا
از جنون خود، به حکم عقل استنکاف نیست
بس که از سرمایهداران، مجلس ما گشته پر
اعتبارش هیچ کم از دکه صراف نیست
پوستش با داس برکن با چکش مغزش بکوب
هر توانگر را که با ما قلب قلبش صاف نیست
حرفه و زحمت چو اوصاف وکیل ملت است
بگذر از هرکس که او دارای این اوصاف نیست
فرخی از بندگی لاف خداوندی زند
گرچه میداند که مردان خدا را لاف نیست