جلایر نیز اگر طماع باشد
به خود تنها مدیدالباع باشد
طمع دارد که با اربابِ بینش
خداوندان ملک آفرینش
نشیند نکتههای نغز سنجد
چو در بندند از دربان برنجد
مثال حضرت مخدوم آفاق
که دایم خُلطه با خلق آیدش شاق
نخواهد روزگار خویش ضایع
نشیند فرد و بنگارد وقایع
کسی را بار ندهد جز به اکراه
گریزد از مسیله گاه و بی گاه
هجوم مردمان اندر مَسیله
مثال جو بود کاید به کیله
همه بر یکدگر انبوه گشته
به روی هم شده چون کوه گشته
کناره کرده زان انبوه، صاحب
به خلوت رفته بی یار و مصاحب
گزین کرده وثاق نیک بختی
سرابستان پر آب و درختی
فضائی پاک از ناپاک آنجا
نه لای و گل، نه گرد و خاک آنجا
صبا فراش آن بستان سرای است
هزارش نغمهگر، دستان سرای است
به روی سبزه اش ننشسته گردی
روان در حوض آن خوش آب سردی
ز گلها و ریاحین رنگ رنگ است
نه جای رفتن آنجا، نه درنگ است