مخدوم مطاع مشفق مهربان من، آمنت بمن نور بک الظلم و اوضح بک البهم و جعلک آیه من آیات ملکه و علامه من علامات سلطانه.
رقیمه کریمه رسید و اسباغ مکرمات و ایضاح مبهمات بحمدالهو نمود. گشادن درهای بسته و بستن پیمانهای شکسته همیشه موقوف باشارت انامل فیض شامل بوده و از بغداد تا هرات و از جیحون تا فرات، کمتر آب و خاکی است که بیمن قدوم پاک شما حلاوت امن و طراوت امان نیافته باشد.
خوشا نواحی بغداد و جای فضل و هنر که موکب مسعود وقایع نگار چون نسیم باغ بهار بر آن جا خواهد گذشت و ساحات آن براحات امن و امان مشحون خواهد گشت. خاطر بنده مخلص بالفعل که خبر عزیمت سامی بدان نواحی رسید از کار آن طرف جمع است و به هیچ وجه دغدغه و پریشانی ندارد.
بار اول نیست که بغداد خراب را بیمن قدوم شریف خود آباد کردید، مهام وزیر را بتدبیرات دلپذیر باصلاح آورده باشید.
ای انوریت بنده، چون انوری هزار وقت آن است که بار دیگر آبی بر روی کار آن حدود بیارید و باران رحمت بر خلق آن سامان ببارید. کاندر امید قطره باران نشسته اند. کار ایران و روم از دو سمت بهم بسته است، آنچه متعلق بسمت ارمنیه و ارزته الروم بود، بحمدالله نظمی دارد، و آن چه مربوط به آن سمت است بفضل الله در جنب توجه شما عظمی ندارد. ذکری که در قرارنامه صلح دولتین در باب ایل بابان و سنجاقات کردستان شده بود بطرزی که البته مقروع سمع شریف عالی شده، مقبول طبع اشرف اعلی نیفتاد و کار بتجدید مکالمه از حضرت نیابت سلطنت افتاد و بعون الهی و بخت شاهنشاهی سرعسکر جانب شرق، تقلد وساطت و تعهد کفایت کرده و تاکید و ابرام در تعجیل و ارسال قاسم خان سرهنگ که بسفارت منصوب است نموده، و اینک امروز که هفتم ربیع الثانی است برفاقت توفیقات سبحانی روانه میشود و امید هست که بوضع خوب، بی جنگ و آشوب مقاصد این دولت در آن دولت ساخته شود و بار دیگر تیغ جدال بین المسلمین آخته نگردد.چرا که خواهشهای این دولت همه امور جزئیه مسلمه است و شریعت ما شریعت سهله سَمحِه. دولت روم هم به تائید شاه مردان ضربی خورده و حسابی برده اند؛ همین که ازین طرف سپاهی مستعد برود و قلاع مسترد بشود. ان شاءالله آرامی خواهند گرفت. مردمان اهل سنگین متینی هستند این قدر سبک و تنگ و جاهل نیستند که دنبال گرد صحرا بیفتند، و از پی مرغ در هوا روند. ایلات بابان از آفتاب تابان روشن تر است که نوکر قدیم این دولت قویمند و اگر منکر و مشاجری باشد، برهانی قاطع مثل همراهان سرتیب با نظم و ترتیب و سیف و سنان، طوع العنان در دست دارند؛ خاطرتان جمع باشد و بقلب ثابت و سالن و حواس مجموع مطمئن حرف بزنید و هر چه هوای دلتان و صلاح دولتتان است همان را بکنید و انصاف بدهید. همه باید شکر بکنیم و قدر این دشمنک دانای خودمان را بدانیم، سگشان صد هزار بار بر این دوستهای نادان منحوس، که عیاذاً بالله ملک محروسند شرف دارد.
نه از روسم حکایت کن نه از روم.
بنده مخلص را با حرف و صحبت ملک و دولت چه کار است.
شغلت نفسی عن الدنیا و ما فیها
سید مشفق ونیر مشرق و صاحب صادق و مخدوم موافق من:
آخر چه بلائی تو که در وصف نیابی
بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت
عجز الواصفون عن صفتک، این بار که چاپار آمد،
این چطور مطلب نگاری و دلربائی بود که تا مهر از سر نامة بر گرفتم بی اختیار شعله شوق سرکش شد و خرمن صبر آتش گرفت، من نمیدانم که این جنس سخن را نام چیست.
یک دلیری کنم قرینه شرک
نکنم لا اله الا الله
والسلام