هر شکر کز لفظ تو برچید طبع
هم بران لفظ و بیان خواهم فشاند
هر گهر کز کلک تو دزدید سمع
هم بران کلک و بنان خواهم فشاند
سعدیا گفتار شیرین پیش آن کام و دهان
در، بدریا میفرستی زر بمعدن میبری
هزار افسوس و صدهزار دریغ که مرا چونان که بایست دستی در انشاء نثر و انشاء نظم تازی نیست، که آن همه عبارت پردازی را روده درازی و اسب تازی کنم. ماشاالله خامة ات که عنبر بیز است و آمه ات عبیرآمیز و نامة را عطرآمیز میکنی بازار خویش و آتش ما تیز میکنی. کیست که با مایة درویشی با آن قافیه اندیش ها، لاف بیشی و پیش زند؟
مضی ز من والخلق یسنفیضون منی و یستفیدون من حسن مقالتی و یستلذون عن فصاحه بیانی.
بر سر من مغفری کردی کله وان درگذشت.
حالا بیائید و ببینید که صریر کلک امیر در حل مشکلات و کشف معضلات و نشر بیان چه حشری عیان میکند.
کجاست مجنون تا عرض داد دریابد
نگارخانة چین و جمال لیلی را
در طی این عبارت یقین آهوی صحرای چین ناف بر زمین گذاشت و نساج و دیباج قسطنطین ببوریاباف اتصاف خواهد یافت. منهم تشبیهی به آن ها میورزم و این فرد خواجه علیه الرحمه را معترضم.
ثوابت باشد این دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
بیا بنصایح حکیم آلهی که میفرمایند: در هر مقام تشبه کامل خوبست. مرافعه من با شما محض استکمال و کسب افضالی است برای من. بر شماست که در جواب عتاب نفرمایند و اگر سماجت بینند محض حاجت بدانند، بی دست شناور نتوان رفت بپایاب. باشد که شما را نیز از این گونه چیز نویسی تذکر و تبحری بیش از این که هست دست دهد.
بلی، هر زبانی را بیانی است و هر انسانی را لسانی و هر میدانی را پهلوانی، هر دیوانی را عنوانی، و هر خوانی را نانی، و هر خانی را بازارگانی، و هر ایوانی را سلطانی، و هر سلطانی را دیوانی و هر سیستانی را پور دستانی، و هر بوستانی را خزانی، و هر سرعشر خوانی را قرآنی، هر سخندانی را دبستانی، هر نایب السلطنة را یحئی خوانی، هر قرآنی را سوره الرحمنی. اگر کاشان است پاسنگان میخواهد و اگر اصفهان است لنجان و اگر جوشقان است، دلیجان لازم دارد. آذربایجان بی صحرای مغان نیست و سمنان بی دامغان نمیشود، چنانچه شاعر در وصف قاطر میگوید:
قاطر مهدی روان است ای خدا
پشت سمنان دامغان است ای خدا
این معضل و مسلسل گفتن از آن بابت است که بدانید که کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد، انتهی کلامی یکی که بشما زیاد گستاخ است، رقعه شما را خواند و گفت این رقعه عروس بی زیور و طاوس بی پر مینماید، اگر عبادت عاریه از او برداشته شود، دشت ماریه خواهد شد، بل واد غیر ذی زرع، هر گاه آنچه از مردم است ببرند، ثبت الاعتراض و لا یبقی من سواده غیرالبیاض. بیاض من هم خدمت شما هست اگر از مطالب بخواهید.
والسلام