فرزند نواب مستطاب فریدون میرزا مطالب چند اظهار فرمودند و جواب آنها از جانب ولیعهد روحی فداه صادر شود.
اولاک در باب مواجب مقرری که امیرزادگان عظام چهار هزار و پانصد تومان دارند وفریدون میرزا خرج و خدمت و زحمتش از آنها بیشتر است.
چنین میدانم که چهار هزار و پانصد تومان بل زیاده داده شده باشد، اما با مستمری های ولایات که میرزا محمدحسن از سرخس رقم برد، البته از خداداد بپرس.
ثانیاً: در باب مواجب محمدحسن میرزا که ولایتی خواهش نموده بود، بدلیل این که سایر برادرهاش را این طور مرحمت ها مکرر فرموده اند و باو خودش هرگز نشده.
ملفوفه خط مبارک کاغذ ترمه، که این تفاوت بسبب مادر خودشان و بی مادری و بامادری زنهاشان نیست، بل بسبب آن است که آنها از خانه هاشان در آمدند، بقدر حال زحمتی کشیدند و او هرگز در نیامده. هرگاه او هم در آید بی تفاوت نسبت باو رفتار خواهد شد.
بسم الله، ارادتی بنما تا سعادتی ببری.
ثالثاً: در باب عروسی خودش و برادرش سلطان مراد میرزا و فرهاد میرزا که شاهزاده نوشته و جواب به شاهزاده باید نوشته شود.
نواب فرهاد میرزا از اذن خواسته که همشیره طهماسب میرزا باشد، نواب فریدون میرزا صبیه ظل السلطان است، گویا از خواهر تاج الدوله. نواب سلطان مراد میرزا را استدعا نموده که مشخص فرمایند خرج هر یکی را دستورالعمل بامیر نظام مرحمت کنند، برای بهار که یکجا و یک بار ان شاءالله بشود.
شاهزاده در باب دختر خواهر تاج و فریدون میرزا استدعای تفاوت خرج کرده با سایر.
رابعا: شاهنشاه نشان خدمت مرحمت فرموده اند، از سرکار ولیعهد هم اذن استعمال رسیده لکن سه سال است که در قشون فرستادن و قورخانه و توپخانه انجام دادن، خدمت ها شده. در حقیقت هر که هرجا خدمتی کرده من رسدی در آن خدمت داشته ام حالا اکثری از جانب ولیعهد صاحب نشانند و من عاطل، روا نیست.
حضرت ولیعهد روحی فداه. نشان جز بکسی که در جنگ خدمت کند نمیدهند. ان شاءالله نوبت جنگ و غوغا بشما هم خواهد رسید و این طور خدمت رجوع خواهند فرمود که شما هم با نشان باشید و عاطل نباشید. قدری رضامندی لازم دارد بسبب حسن خدمت او در راه انداختن قشون ها و زحمت.
اگر ولایتی بمحمدحسین میرزا مرحمت نشود، باری بخودش اعانتی که پر مقروض شده و با خانه او تفقدی خلعتی، یادبودی که برافت والا خرسند و امیدوار شود. ان شاءالله تعالی
این عیب ندارد. اگر تفقد بفرمائید دلجوئی خواهد شد و بسیار بسیار خوب است.
استدعای توجهی بزینل بیک و حسین بیک کرده ه از سایر خالوها وانمانند و سخن بامیرزاده درین باب نگویند.
توقع امیرزاده درین باب جزئی است. بشصت و هفتاد میتوان ساکت نمود. امر امر والاست.
پسر سهراب خان سرتیب را امیرزاده؛ یوزباشی کرده، غلامان که در تبریزند همه را باو سپرده و یک بار بسرحد قراداغ فرستاده، خدمت از او دیده، تحسین نوشته، استدعا کرده است که بپدرش بسیار مرحمت ها میشود، بقدر صد تومان دویست تومان از آن مرحمت ها را آنجا مدهید. اینجا مقرر دارید که بپسرش برسد.
اگر مواجب نو هم مرحمت فرمایند امر، امر والاست چرا که منسوب بخانه شاگردی هم هست.
حاجی میرزا آقاسی را میرزا خداداد می داند چقدر مقرری دارد که کفافش کند یا نکند. امیرزاده قسم خورده است که نظر بقدغن والا و ریزه خوانی که فرمودند باو خبر رسید توبه کرده از هیچ امیرزاده بنده نشد، گرسنه محض مانده است و خبر یک هزار تومان و تیول دهی که مثل شهر است به میرزا نصرالله شنیده، یکپارچه آتش شده؛ معهذا از خدمت او به امیرزادگان و پاسبانی و اهتمام مصطفی بیک در آستانه اندرون بسیار رضامندی نوشته است.
غله میرزا احمد مجتهد
همان بیست و پنج خروار انباردان است که میخواهد به میرزا اسمعیل از محل دیگر مرحمت شود و این غله تیول او باشد.
املاک میرزای شیخ الاسلام
منظور این است که پانصد تومان مستمری او را مقرر دارند از مالیات دهات ملکی خودش باشد. در حقیقت پانصد تومان تیول بشود و حق این است که هر چه مالیات در شهر و دهات بخودش تعلق میگیرد نه رعیت، باید از پانصد تومان محسوب شود.
مواجب ملاعلی. مواجب میرزا ابراهیم مهندس
این دو نفر باین سبب سوختند که مواجبشان داخل امیرزاده ها بود به آن ها نمیدهند. اما نه به آن شدت ها، تند باید رفت، نه این قدرها کندغ که هر دو خلاف حکم و فرمان والا بود. حالا اگر مقرر فرمایند امیرنظام مال هر کس را بصاحبش بدهد.