ای از بهشت جزوی و از زحمت آیتی: آیت عنایتی که از ملاء اعلی بنام این گمنام نازل بود، نافه روح و ریحان در محفل خاطر گشوده، جبرئیل از آسمان آمد همی. التفات حضرت خداوندگار مدظله السامی را که در حق این بی وجود مرقوم فرموده بودند مزید امیدواری گردید. من خود فی نفسه داخل جمع و خرج نیستم، حق سبحانه و تعالی وجود مسعود ایشان را برای شاهزاده اعظم روحی فداه محافظت کند.
طوری که پروسکی آمد و این طور که چاپار سمنان آمده سبحان الله ببین تفاوت ره از کجاست تا بکجا؟ خدا بهتر آگاه است که شب ۲۳ چگونه احیا داشتیم و الحمدالله تعالی که صبح عید سعید با ورود بشیر مقارن افتاد و فرجی بعد از شدت و فرحی بعد از کربت حاصل آمد.
تحریرات دارالخلافه را که بحضور بردیم از بیم رمز و سنگلاخ بپاکت های مختوم بلاک که تالی اجل محتوم و هلاک بود نزدیک نرفتند، فتح مغلقات و حل معضلات آن را موقوف بفرط دقت و کمال مشقت دیده لن تنالوه الا بشق الانفس گفتند و معرضا عنها و معرضا بنا، سراغی از خطوط شما گرفتند؛ فرمودند: الفاظ و عبارات وقایع نگار مثل آب زلال صافی است که حاجب ماوراء نیست و مضامین و معانی بسان حبائب غوانی، روی گشاده و حاضر و آماده، بی پرده و حجاب مانند ماه و آفتاب، همچون زشتان شهر و پلشتان دهر که مهموس و مجدر باشند و محبوس و مخدر مانند، بهانه عفاف آرند و بآرزوی زفاف میرند.
پنهان کاری دلیل عیب است و حرب بسوس از حمی کلیب سرهای کچل و روهای پچل را روبند و کلاه در کار است؛ زلف و کاکال همان بکه چون سوسن و سنبل در دست صبا و پیوست شمال باشد.
الغرض موجب این تفصیل و شرح همین است که شاهزاده اعظم روحی فداه همه وقت طالب و راغبند که بواسطه خطوط شما کشف اسرار فرمایند و حفظ اخبار. درین صورت طرز ارادت های شما مقتضی آن است که هر که آید بارسال ذرایع و اعلام وقایع پردازید. اگر ملک مثل الف هیچ ندارد مخلصان دیگر دارید که مانند شین هم نقطه دارند و هم دندانه و هم مد و هم دایره.
من چه در پای تو ریزم که سزای تو بود
سر نه چیزی است که شایسته پای تو بود
اما زر هست بفضل الله تعالی والسلام